توضیحات
افسردگی نزدیکتر از چیزی است که تصور میکنیم. این پدیده حالتی روانی از کرختی و بیروحی است که میتواند زندگی ما را در بر گرفته و ابعاد عملکردی ما را تحت تأثیر قرار دهد. علائم افسردگی شباهت زیادی به سوگواری دارد؛ گویی فرد چیزی یا کسی مهم را از دست داده است. اما یک تفاوت چشمگیر وجود دارد: کاهش شدید عزتنفس.
افسردگی یکی از اصلیترین عوامل اختلال در زندگی روانی افراد به شمار میرود. شیوع این بیماری در حال افزایش است و پیشبینیها حاکی از ادامه این روند هستند.
شناسایی افسردگی و تلاش برای درمان آن سابقهای طولانی دارد. بقراط، پدر علم پزشکی، افسردگی – که در آن زمان مالیخولیا نامیده میشد – را ناشی از عدم تعادل در مایعات بدن میدانست. درمانهای اولیه در آن زمان، بر پاکسازی خون و محدودیتهای غذایی متمرکز بودند. در دوران بعد، این بیماری از زاویهای دینی مورد توجه قرار گرفت؛ مردم افسردگی را مجازاتی الهی میپنداشتند و برای درمان آن به دعا و نیایش روی میآوردند.
در قرن نوزدهم، رویکردهای جدیدی شکل گرفت. مراکز حمایتی برای افراد مبتلا به افسردگی تأسیس شدند و دیگر این افراد دیوانه تلقی نمیشدند و از آنها حمایت میشد. همچنین استفاده از موادی چون تریاک و الکل بهعنوان درمان، تا حدودی رایج بود. با ظهور روانکاوی توسط زیگموند فروید، تمرکز متخصصان به سمت بررسی علل افسردگی تغییر کرد. فروید معتقد بود این پدیده روانی ناشی از تعارضات ناخودآگاهی است که خارج از حیطه هوشیاری ما قرار دارند و راه درمان را انجام فرآیند روانکاوی میدانست. با پیشرفت علم پزشکی، شوکدرمانی و دارودرمانی بهعنوان روشهای نوین درمان افسردگی معرفی شدند و مورد حمایت مراکز علمی و درمانی قرار گرفتند.
تحقیقات اخیر نشان دادهاند که انواع رواندرمانی، در مقایسه با دارودرمانی، در درمان افسردگی موفقتر بوده و تأثیرات بلندمدتتری دارند. رواندرمانی همچنین در پیشگیری از بازگشت علائم مؤثرتر از دارو عمل میکند.
مقاله حاضر با مدل مرور روایتی، تأثیرات رواندرمانی پویشی را بر افسردگی بررسی میکند. رواندرمانی پویشی، نوعی از رواندرمانی است که مبانی نظری آن مشابه تئوری روانکاوی است. در این مقاله، ابتدا مفاهیم پایه افسردگی و رواندرمانی پویشی توضیح داده شدهاند. سپس، مقایسهای بین انواع رواندرمانی و دارودرمانی صورت گرفته و تأثیرگذاری آنها بر درمان این اختلال مورد بررسی قرار گرفته است.